Tuesday 22 April 2014

در حاشیه ی روز زن؟ مادر؟


شاید یک قدری دیر شده باشد برای نوشتن این متن. اما آن قدر این گفتگوی بی حاصل ذهنی, حواسم را درگیر کرده بود که بهترم آمد یک بار بنویسم و بگذارمش بیرون از ذهنم.

ماجرا این است که از چند روز گذشته تا همین دیروز که پیامک ها و پست های و مطالب به اشتراک گذاشته ی فیس بوکی زیادی در خصوص این روز زن؟ مادر؟ منتشر می شد من با خودم فکر می کردم این روز روز زن است یا مادر؟

البته ناگفته نماند که خودم هم یک ویدیوی جالب منتشر کردم که البته در خصوص مادران بود نه زنان

شاید با خودتان فکر کنید خیلی فرقی نمی کند. این روز می تواند روز زن و مادر باشد.. سخت گیری بی خودی است این طور گیر دادن ها

ولی من می گویم اصلا این ویژگی بخشی از فرهنگ ماست که دو مقوله ی به ظاهر شبیه و به باطن بی نهایت متفاوت را می گذارد کنار همدیگر و بعد از کنار هم گذاشتنشان یک شترمرغی درست می شود که هر وقت لازم باشد شتر است و هر وقت نیاز شد مرغ.

وگرنه خوب که نگاه کنیم روز زن با روز مادر زمین تا آسمان فرق دارد. چرا؟

چون مادر بودن تنها یکی از نقش هایی است که زن می تواند بازی کند. بدون اغراق این نقش, بسیار بسیار نقش سنگین و سخت و عجیب و غریبی است. شاید هم به ادعای بعضی ها بزرگترین نقشی باشد که یک زن می تواند داشته باشد. من در این زمینه قضاوتی نمی کنم چرا که مادر نبوده ام. ولی هرچه باشد این تنها یکی از نقش هایی است که زن می تواند داشته باشد. هزار نقش دیگر هم یک زن می تواند داشته باشد. و جالب این که همه ی این نقش ها را می تواند انتخاب کند و می تواند انتخاب نکند.

به عقیده ی من بایستی یک بار تکلیف این روز را مشخص کنند. اگر روز مادر است همه می دانند که این نقش یک نقش ارزشمند است که باید کرامتش را ارج و احترام نهاد و به تمام کسانی که این نقش را قبول می کنند - چه زن ها و حتی چه مردهایی که چنین نقشی را پذیرفته اند - تبریک گفت.

ولی اگر قرار است روز زن باشد, این بسیار غیر منصفانه است که زن را تنها در یکی از نقش هایی که می تواند قبول کند خلاصه کنیم. بسیار غیر منصفانه! چه خوشمان بیاید چه خوشمان نیاید زن چیزی فراتر از تنها یک نقش, یا مجموعه ای از نقش هاست. اگر فکر می کنیم چنین موجودی لایق سپاس و احترام و کرامت است بایستی تمامیِ بودنِ یک زن را بتوانیم ارج بنهیم. بودن- موجودیت-و تمامیِ حقیقت یک زن را- همه ی آن چه که هست.

و آیا این که موجودی می تواند نقشی مثل مادر بودن را بازی کند کافی نیست که بپذیریم این موجود بایستی دارای توانمندی های غیر قابل باوری باشد؟

باز چه خوشمان بیاید چه خوشمان نیاید یک زن می تواند فاحشه باشد می تواند معشوقه باشد می تواند همسر باشد.. می تواند دوست باشد - درست همان طور که می تواند آموزگار باشد می تواند مهندس باشد.. یا هر نقش دیگری داشته باشد. منظور من از مطرح کردن چند نقش ابدا تایید یا تکذیب این نقش ها نیست. ولی کسانی که یک نقش را چنین ارج می نهند و نقش دیگر را چنان تقبیح می کنند تنها کسانی هستند که موجودیت یک زن را به معنای زن نپذیرفته اند واصرار دارند یک نقش را به جای یک هویت قالب ِ جامعه کنند.

تنها این نگاه کوته بینانه و غیر خردمندانه که زن را به یک نقش و تنها به یک نقش او خلاصه کنیم می تواند ما را به این نقطه ی کنونی برساند که بشنویم “زن اساسا برای بخش خاصی از قلمرو زندگی خلق شده”

اصلا ما کی هستیم و چه حقی داریم که قضاوت کنیم “زن” یا هر موجود دیگری برای کجا و برای چی خلق شده.. مثل این است که بگوییم گاو خلق شده که به ما شیر بدهد تا بخوریم. یا مورچه به فلان دلیل و برای فلان جا و مثلا لاشخور برای بهمان جا خلق شده و فلان وظیفه را دارد!

آیا اصلا ما به عنوان افرادِ انسانی چنین حقی داریم که قضاوت کنیم موجودی با تمام قابلیت های آشکار و نهفته اش کدام نقش را بایستی اختیار کند؟ و یا خلق شده که فلان نقش را اختیار کند؟


البته به نظر شخصی من این کنار هم گذاشتن روز زن و مادر یک سیاست ظریف و در عین حال بسیار کثیف برای این است که پس از گذشت سال ها و شرطی شدن جامعه نسبت به آن, زن و مادر را کنار هم و به یک معنا بدانیم. سیاستی که جز از کسانی که به تمام معنا می خواهند تنها لباس مادر را به تن زن بکنند بر نمی آید.

باز هم تاکید می کنم همه ی آن چه نوشته ام چیزی از ارزش های نقش مادری کم نمی کند...

تنها این که من به عنوان یک زن- که از بسیاری از تبعیض ها- بی حرمتی ها- بی احترامی ها- و تلاش برای بی هویت شدن در جامعه اش رنج برده دلم می خواهد این جا اعلام کنم با تمام عظمتی که نقش مادر دارد من دلم نمی خواهد ارزشمند باشم چون مادر هستم - یا قرار است روزی مادر باشم- یا بدتر از همه در درونم پتانسیلی برای مادر شدن وجود دارد- یا به عبارتی چون ماده هستم


خواهشمندم به من تبریک نگویید. مگر آن که تمامی آن چه هستم را پذیرفته باشید.

با سپاس