Wednesday 3 April 2013

معصومیت گم شده


تصویر: در پارک نزدیک خانه زیر آفتاب اول صبح چند پسر بچه به همراه یک دختربچه در حال بازی با هم 
به وسایل بازی که نزدیک می شدند پسرها شادمانه شروع کردند به دویدن و کشیدن فریادهای شادمانه
دخترک عقب مانده بود و در حالی که سخت مشغول سفت کردن گره روسری بزرگش بود سعی می کرد پایش در چاله ها نرود و زمین نخورد تا بتواند به همبازی هایش برسد......



وقتی به دخترانمان می گوییم از نُه سالگی بالغ هستند و باید پوشش مناسب را رعایت کنند ناخودآگاه به آن ها می آموزیم که آن نگاهی خاص به جنسیت وجود دارد.. نگاهی جنسی به آدمیان.. و آن ها ابزارهای این نگاه جنسی اند و  دیگران با چنین چشمی به آن ها نگاه خواهند کرد
هر چقدر هم که ادعا کنیم می خواهیم ارزش آن ها را گوشزد کنیم و چون مرواریدی درون صدف مصونشان بداریم در آخر این برایشان همیشه مطرح است که چه چیزی را قرار است درون صدف نگاه دارند؟ و نهایتا همین پیام را در نهادشان دریافت می کنند که نگاهی متفاوت به آن ها وجود دارد.
وجود چنین نگاهی را ما در اوج کودکی - نه سالگی- در مدارس به دخترانمان می آموزیم
آن ها قبل از آن که فرصت داشته باشند نگاه های سرشار از تحسین و لطف و دوست داشتن دیگران را بر وجود کوچک و معصوم دخترانه خود ببینند یاد می گیرند که جنس دیگر یا همان جنس مذکر به آن ها به چشم یک زن نگاه می کند و در صورتی که فرصتی بیابد قصد سوء استفاده از آن ها را خواهد داشت..

دخترانمان با این تصور و این نگاه بزرگ می شوند.. بدون این که هرگز بیاموزند نگاهی دیگر هم وجود دارد که می تواند ستایششان کند برای آن زیبایی که در نهاد دارند.. برای آن همه لطافت.. برای آن همه معصومیت

و سال ها بعد تعجب می کنیم وقتی دیگر اثری از آن معصومیت فطری دور و برمان نمی بینیم

و در دنیایی که فریاد تمدن خود ساختمان نمی گذارد هیچ پیام دیگری را بشنویم
 هرگز یاد نمی کنیم از جنایتی که مرتکب شده ایم.. و معصومیت و زیبایی که به گور کردیم..

  کودکی که زنده زنده به گور کردیم
 


No comments:

Post a Comment